-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 مردادماه سال 1398 16:56
اما چه سود از این پشیمانی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 مردادماه سال 1398 16:54
از یه جا که فکرشم نمیکردی خوردی... خوشحالم از این بابت... جوری خدا حقتو گذاشت کف دستت که کف بر شی.... خوشحااااااالم از این بابت... لیاقتت خیلی بیشتر از اینا بود و خدا کمترین و بدترینشو در اختیارت گذاشت... میگن خدا جای حق نشسته... خوشحالم با جفت چشمات دیدی و این موضوع بهت ثابت شد... نه راه پس داری نه راه پیش......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 مردادماه سال 1398 16:50
اخلاق گند و هیچ جوره نمیشه تحملش کرد... #وابسته
-
او به ظاهر گشت عاشق ما به معنی سوختیم...
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1398 12:13
خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند...
-
انقدرررر بخند که خنده خودش خندش بگیره
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1398 19:42
کاریت نباشه تو فقط بخند با تو مجنونم... #مهرداد_جم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 خردادماه سال 1398 00:52
اگه الان میبینی میخندم و شادم..دلیلش یه چیز بیشتر نیست...اونم فرصتیه که فهمیدم خدا بهم داده تا ازش نهایت بهره رو ببرم...پس اگه دلت خواست تو هم تو زندگیت بی غصه بخندی....ثانیه ای خیلی جدی و محکم،به این فکر کن که فردایی نباشه جوری زندگی کن که انگار خدا همین یه امروز و بهت داده...اگه اینجوری فکر کنی هم به نظرت خیلی از...
-
دلگرفته2
یکشنبه 5 خردادماه سال 1398 09:52
این روزا اصن کلا روزای شانسه من نیستن ینی ایشالله که باشناااا اما خب چیزی که عیان است حاجتی به بیان نداره...قبول دارم میتونست اتفاقای خیلی خیلی بدتری هم بیوفته اما خدا بهم رحم کرد و این شد سناریوم اما خب بازم بنده ام دیگه این چیزارو" شانس" هم نمینامم اصولا...اینکه دلتو به یه چیز خوش کنی بعدا اون اتفاق به...
-
دلگرفته
یکشنبه 5 خردادماه سال 1398 09:43
یه وقتایی هست تو زندگیت که احساس میکنی در و دیوار و تیر و تخته دست به دست هم دادن تا تو رو بدبخت بیچاره کنن...مثلا دیدی یه روزایی روز شانست نیست از صبح که بیدار میشی همه چی طبق عادات قبلیت پیش نمیره و آخر هم یه کاری دستت میده...مثلا تو عادت داری موقع کار استراحت نکنی اما یه چیزیت میشه که از قضا اون چیز، بزرگ هم نیست...
-
معرفی میباشد...
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1398 14:46
اسمم مینا...اسم مستعار خوشبختانه جز خودم و خودم و خودم، واقعا و واقعا و واقعا هیشکی و ندارم بچه شمالم..بزرگ شده دامغانم و الان 7ماهه مجدد برگشتم شمال. یک سابقه کنکور دارم از نوع تجربی و امسال پشت کنکور هستم. بعدا عاشق شعر،خطاطی،ماندالا و هر کاری که به خط ربط داشته باشه کتاب نمیخونم زیاد اما تقریبا روزی یه شعر و...
-
آمدم جانت بقربانم ولی حالا چرا
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1398 14:40
من دوباره امدم... تقریبا چون دلم برا این وبلاگ از ته سوخت یکم زود به زود تر میام... نمیدونم چی قراره بنویسم هااااا اما میام... خب بزارید مثلا روز مرگیمو بنویسم...هر چند هیشکی نیست بخونه اما سری بعد خودم میام میخونمش کیف میکنم بزارید بعد عمری تو یادداشت بعدی خودمو معرفی بنمایم...که اگه باز بین این اپ تا اون پ فاصله...
-
و یک بار دیگر...
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1398 11:50
الان دقیقا بی هدف دارم مینویسم ینی دارم مینویسم فقط که نوشته باشم ینی مینویسم که یه وقت خدای نکرده زشت نباشه ننوشتم... ینی بنویسم که یکی میاد وب و میبینه نگه این دختر سالی یه بار پست میزاره...ببخشید سالی یه بار آپ میکنه... الان تو این لحظه که دارم این متن و مینویسم نمیدونم دوستایی که از طریق این وبلاگ باهاشون آشنا شدم...
-
نمیدونم عنوان چی باشه مثلا دلتنگی...
پنجشنبه 17 آبانماه سال 1397 03:16
سلام چقد این وبلاگا غریب شدن خدا وکیلی یه دیقه اومدم تو وبلاگم خودم دلم براش سوخت اصن نمیدونم این به قول بلاگ اسکای یادداشت و چند نفر قراره ببینن،اما میدونم از تعداد انگشتای دستمم کمترن...به لطف عالیجناب اینستا،دیگه ملت روز مرگی هاشونو توی اینستا میزارن یادش به خیر اونموقع ها از شام دیشبمون تا معرفی وطن و دیارمونو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 22:07
سلام امروز اومدم بعد عمری به وبلاگم سر زدم... چقد نسبت به اونموقع ها همه چی تغییر کرده اونموقع ها حتی طاقت یک روز دوری از بلاگ اسکای جونو نداشتم دوست داشتم دائم بیام ببینم کیا آپ کردن کیا درخواست تبادل لینک دادن و خیلی چیز دیگه... امروز که دوباره به یاد قدیما به بلاگ اسکای سر زدم دیدم کلا ۷تا نظر دارم در حالیکه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 21:32
اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری؛به تو بگوید نگران نباش و غصه بدهیهایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم، ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی. خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است: «الیس الله بکاف عبده»؛ " آیا خداوند برای کفایت امور بندهاش بس نیست؟ " یعنی ای بنده ی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 21:30
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 21:29
نعمت آسمان فقط باران نیست... گاهی خدا رفیقی نازل میکند زلالتر از باران...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 21:28
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 16:16
هر جا کم آوردی... حوصله نداشتی... گرفته بودی... پول نداشتی... کار نداشتی... باطریت تموم شد... صد بار بگو استغفرالله ربی و اتوب الی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 16:15
آنروز که سقف خانه ها چوبی بود! گفتار و عمل در همه جا خوبی بود! امروز بنای خانه ها سنگ شده! دلها همه با بنا هماهنگ شده!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 16:14
زیر خط فقر تو نان و پنیری خورده ای؟ کودکت را دست خالی سوی دکتر برده ای؟ زیر خط فقر در سرما شبی خوابیده ای؟ دست پینه بسته یک کارگر را دیده ای؟ زیر خط فقر از درمانده گی خندیده ای؟ با شکست عزت نفست، مدام جنگیده ای؟ زیر خط فقر در سطل زباله گشته ای؟ با خجالت و نداری سوی خانه رفته ای؟ زیر خط فقر با فقر تفکر ساختی؟ زیر دست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 16:02
دکتر علی شریعتی وقتی که دیگر نبود، من به بودنش نیازمند شدم. وقتی که دیگر رفت، من در انتظار آمدنش نشستم. وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد، من او را دوست داشتم. وقتی که او تمام کرد، من شروع کردم. وقتی او تمام شد، من آغاز شدم. " و چه سخت است تنها متولد شدن، مثل تنها زندگی کردن، مثل تنها مردن! "
-
کاش
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 16:00
کاش در دهکده عشق فراوانی بود توی بازار صداقت کمی ارزانی یود کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب روی شفاف تزین خاطره مهمانی بود کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم رنگ رفتار من و لحن تو انسانی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 15:54
زندگی حکمت اوست زندگی دفتری از خاطره هاست چند برگی را تو ورق خواهی زد ما بقی را قسمت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1396 15:52
-
رفتن
شنبه 30 خردادماه سال 1394 14:04
حرف زیاد است ... اما گاهی نمی دانی چه بگویی !.!.! گاهی فقط باید رفت ... چیزی شبیه کم آوردن !!!
-
خدا
شنبه 20 دیماه سال 1393 19:52
یکی از فرق های انسان با خدا این است که انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش میکند ...
-
ی خواهش
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1393 17:46
سلام می خواستم بیام وب همتونو سر بزنم اما نظر دهی بلاگفا تغییر کرده کد های تاییدش برام باز نمیشه لطفا راهنمایی کنین ....
-
ولادت امام هشتم ضامن آهوان رو تبریک میگم
شنبه 15 شهریورماه سال 1393 16:20
دهه ی کرامت مبارک انشاالله معصومه وار دختری کنیم.
-
خدا همه جا هست ...خدا جون خیلی دوستت دارم
پنجشنبه 9 مردادماه سال 1393 19:50
از تصادف جان سالم به در برده بود و مى گفت : زندگى اش را مدیون ماشین مدل بالایش هست و خدا همچنان لبخند میزد … ♥ ♥ ... ♥ ♥ ... ♥ ♥ ... ♥ ♥ راز زندگی آرام این است : امروز در کنار خدا گام بردار و فردا را به او بسپار !
-
سمبل عشق
دوشنبه 30 تیرماه سال 1393 06:07
من سمبل عشقم هیچ وقت نمی میرم مجنون تو هستم اما ازت سیرم حتی تو عشقت هم تو سرد و بی روحی خشکیده میشیو باز از نو می رویی من عاشقت هستم تو عاشقم بودی تو امتحان عشق مردودِ مردودی یک روحِ بی رحمی من رو نمی فهمی عشقت تو این بازی نداشته هیچ سهمی کابوس تلخی رو ساختی توی رویام مثل جهنم شد هر روز این دنیام پیش تو احساسم تو...