وقتی که چشمامو در این قایم نباشک! بستم ؛ در خیالم هرجایی که ، پشت هربوته گل یا زیر سایه امید
هرجا که میتوانستی مخفی شوی
را متصور گشتم و لحظه دیدنت را با شوق بوسه دیدار کشیدم مدتی گذشت
و از التهاب نشنیدن لفظ بیا از دهانت
با چشم های بسته روانه تو شدم
اما گویی تو از آسمان شهر قلبم پرکشیده بودی
این حقیقت را از پری که از بال پروازت بر مرز خوشبختی ام خفته بود فهمیدم ...
و دیگر بعد از تو
چشمهای بسته من میلی برای تماشا ندارند.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
آپم یه سر بزن
اشکال نداره رفتنی همیشه رفتنیه!!! چه چشماتو ببندی چه باز باشه...
وقتی که چشمامو در این قایم نباشک! بستم ؛ در خیالم هرجایی که ، پشت هربوته گل یا زیر سایه امید
هرجا که میتوانستی مخفی شوی
را متصور گشتم و لحظه دیدنت را با شوق بوسه دیدار کشیدم مدتی گذشت
و از التهاب نشنیدن لفظ بیا از دهانت
با چشم های بسته روانه تو شدم
اما گویی تو از آسمان شهر قلبم پرکشیده بودی
این حقیقت را از پری که از بال پروازت بر مرز خوشبختی ام خفته بود فهمیدم ...
و دیگر بعد از تو
چشمهای بسته من میلی برای تماشا ندارند.