سکوت ممنوع
سکوت ممنوع

سکوت ممنوع

یه داستان باحال...


زنه دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و

یکسر به

اتاق خواب سر زد

ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید

بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابی بخورد

با کمال تعجب شوهرش را دید که در آشپزخانه نشسته است.

شوهرش گفت سلام عزیزم!

پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند چون

خسته بودند

بهشون اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت کنند

راستی بهشون سلام کردی؟؟؟؟؟؟

نظرات 19 + ارسال نظر
ali دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:46 ب.ظ http://dearfriends.blogsky.com/

سلام تبادل لینک می کنید منو لینک کنید من شما رو لینک کنم

چراکه نه ؟؟
با افتخار لینک شدید

هامون دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:49 ب.ظ http://ghoghnuseshomal.blogfa.com/

واااااای کپ کردم!

چطور مگه؟؟؟

ali دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:03 ب.ظ http://dearfriends.blogsky.com/

لینکم کو؟

روم به دیوار آخرین لینکم لینک شما است

سamirabas دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ http://aghayeloo.blogfa.com

che zane monharef boode khkhkh

Abji mazerat ba gooshi miam faghat engelisi dare

با گوشیم مگه میشه نظر داد؟؟؟

ali دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:21 ب.ظ http://dearfriends.blogsky.com/

ممنون منم شما رو لینک کردم
بشه یاهو اد کنین
فیس بوک دارین

خواهش
فیس بوک نارم

رقی جون دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ

خدا رحمتشون کنه

خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه

سamirabas دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:39 ب.ظ http://aghayeloo.blogfa.com

age be net v asl beshe are

آها

شادی.نفس دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:23 ب.ظ http://hampaye-lahzeha.blogfa.com/

جالب بود!
خوبه قبل از اینکه ب اقدامی دست بزنه شوهرش و دید!!!
یه نکته ی جالب تو این جمله اس:یکسر به اتاق خواب سر زد
گرفتی نکته رو؟
یه سر به اتاق خواب زد.یا به اتاق خواب یه سر زد!
:)

اوهووووووووم

م..... دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:53 ب.ظ http://pechpechhayeman.blogsky.com

پس همیشه فبلش آب بخوریم

رقی جون دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:12 ب.ظ

خو عصبانیت نداره که تایید نکن

نکردم

رقی جون دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ب.ظ http://kija97.blogfa.com

بیخیال فدای سرت عزیزم
مینا عکسا رو بفررررررسسسست

...
ببین اول بزرگترا

گل بارون دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ب.ظ

قالب نومبارک, هى هرروز قالب عوض میکنى چیزى براى مانمیمونه که.
مطلبت فوق العاده بود فکر کنم اگرمن جاى زنه بودم بجاى اینکه برم آ ب بخورم که آ روم شم اول پتورو میزدم کنار خیلى بده زود نتیجه گیرى کردن.

خودمم کلافه شدم از بس که قالب عوض کردم

مریم سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ق.ظ http://www.yareshghm.blogfa.com

سلام
نه اسم قبلی وب من بود وبلاگ من
چرا پرسیدی؟

هیچی...شرمنده

مریم سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:46 ق.ظ http://www.yareshghm.blogfa.com

واییییییییییییییی چه جالب

احسان سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:08 ق.ظ http://atashbax.blogsky.com

ببین یادمون باشه زود قضاوت نکنیم... ولی به من بگو اون خانمه خودش تا دیر وقت بیرون چکار میکرده...
ولی در کل زود قضاوت کردن خوب نیست..

سلام
خب شاید کارمند بوده یا پرستار بوده شیفتشو تحویل داده بود اومده بود

دل نوشته چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 ب.ظ http://fun-thing.blogsky.com



خیلی جالب بود

ممنون

لی لی پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:08 ب.ظ http://nilooo2013.blogfa.com

باز خوبه رفت اب بخوره......نمیرفت چی میشد!!!!!!!

اوهوم

دختربیدل پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:35 ب.ظ http://www.anty-me.blogfa.com

سلااااااااام جیگر یه سر ب منم بزن

سلام
الان میام

وروره جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ب.ظ http://tangled24.blogfa.com

من تو این داستان شنیده بودم که زنه بیخبر اینقد اون دوتا رو میزنه که دهنشون سرویس میشه

khob digeh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد